ترفندهای روانشناسی فروش برای خرید مردم
آیا می توانم صادق باشم؟ من از کلمه ترفندها خوشم نمی آید، به نظر می رسد که شما با استفاده از روانشناسی برای فروش بیشتر مخاطب خود را فریب می دهید. مانند هر چیزی، بازاریابی عصبی (استفاده از روانشناسی برای تأثیرگذاری بر بازاریابی و در نتیجه فروش) در مقیاسی از اخلاق قرار می گیرد. برخی از تکنیکها آنقدر رایج هستند که جریان اصلی هستند و ما متوجه نمیشویم که از روانشناسی برای تحت تأثیر قرار دادن مشتریان برای خرید استفاده میکنند. همه تکنیک ها را می توان دستکاری کرد یا برای ابزارهای غیراخلاقی به کار برد یا به اهداف غیراخلاقی دست یافت. همه چیز به نیت ما بستگی دارد.
اگر ترفندی را راهی برای تأثیرگذاری یا بهبود یا حتی روشی میدانید که اغلب برای مزیت استفاده نمیشود، پس من فهرستی از چند ترفند روانشناسی برای کمک به خرید مردم از شما ارائه کردهام.
1-تکنیک پا درون در
به تصویر یک فروشنده خانه به خانه دهه 1950 یا 60 فکر کنید. فیلمها به آنها نشان میدادند که برای فروش به داخل خانه صحبت میکردند، اغلب با گذاشتن پای خود در در یا با درخواست آب در یک روز گرم برای جلوگیری از بسته شدن در، وارد خانه شدند. حالا من این را پیشنهاد نمی کنم.
این تکنیک بیشتر در مورد این واقعیت است که وقتی یک عمل کوچک را انجام می دهیم، احتمالاً یک عمل دیگر را انجام خواهیم داد.
مثال: افزایش فروش پس از پیشنهاد حمل و نقل رایگان.
مثال: افزودن فروش های بالا در هنگام پرداخت یا بعد از پرداخت .
2-تقلید
از هر کسی که کسی را دارد که با من صحبت کرده باشد و فکر کند من از لهجه آنها تقلید می کنم عذرخواهی می کنم، من یک مقلد ناخودآگاه هستم.
تقلید استفاده از زبان، لحن، عبارات یک فرد دیگر در ارتباط شما با آنها است. تقلید کار می کند زیرا باعث می شود شما آشناتر، قابل اعتمادتر و دوست داشتنی تر به نظر برسید. و همه ما می دانیم که مردم از کسانی که می شناسند، دوست دارند و به آنها اعتماد دارند خرید می کنند.
مثال: حذف اصطلاحات صنعتی و استفاده از اصطلاحات رایج مورد استفاده مخاطبان برای غلبه بر مخالفتها با فروش.
3-نشانه های بصری
گاهی اوقات همه ما به آن تلنگر اضافی نیاز داریم و به خصوص در حواس پرتی و کم وقت، به همه نشانه هایی که می توانیم به دست آوریم نیاز داریم. با افزودن ادعاها به قیمتها و کمک به تقویت باور مصرفکننده مبنی بر ارزانتر بودن قیمت پایانی.
مثال: با استفاده از عبارات «فروش»، «تخفیف»، «صرفهجویی»، «فقط» با قیمت 9 پایانی، روانشناسی مشتری را مبنی بر دریافت قیمت ارزانتر نسبت به زمانی که مبلغ به تنهایی ارائه شده بود، تأیید میکنیم.
4-آنچه را که می خواهید بپردازید.
اینجا جایی است که یک تجارت با این فرض که مشتری با پرداخت آنچه میخواهد، قیمت را تعیین میکند، اقدام به فروش میکند. در حالی که مشتریان تخفیف خواهند داد، اکثر مشتریان قیمت پیشنهادی خود را با 0 یا 5 به پایان میرسانند. اکثر خریدها به 5 ختم میشوند.
مثال: هنگام ارائه قیمتی که می خواهید پرداخت کنید، قیمتی را پیشنهاد دهید که به 5 ختم می شود.
5-قیمت گذاری و انعام
وقتی یک صورتحساب به مبلغ کل دلار نمی رسد و نیاز به انعام است، مشتریان صورتحساب خود را به جای درصدی از صورتحساب، به مقدار کل دلار گرد می کنند.
اعتقاد بر این است که ترجیح ما برای مبالغ کل دلار کمک می کند.
مثال: اگر شرکت شما از انعام استفاده می کند، یک سیستم کمک خیریه که مردم آن را به صورت حساب خود اضافه می کنند یا مواردی از این قبیل، مطمئن شوید که برای افزایش انعام، کل یک عدد کامل نیست.
6-قیمت گذاری و کیفیت درک شده
در حالی که اطلاعات زیادی در مورد تخفیف و قیمت گذاری پایانی وجود دارد، زمانی که شما یک کالای لوکس یا با کیفیت را می فروشید چه اتفاقی می افتد؟ تحقیقات نشان می دهد که اگر مخاطبان شما به اقلام لوکس علاقه مند هستند یا پیشنهاد شما را یک کالای لوکس می دانند، اگر قیمت را با 5 یا 0 به پایان برسانید، فروش بیشتری خواهید داشت.
اگر کالای شما به عنوان یک کالای لوکس دیده نمی شود یا مشتریان شما فقط به قیمت ارزان یا “معامله خوب” علاقه دارند، تحقیقات نشان می دهد که اگر از هر عدد انتهایی دیگری به جز 0 یا 5 در قیمت استفاده کنید، فروش بیشتری خواهید داشت.