روانشناسی

مبانی روانشناسی موسیقی

آنچه یک فرد عادی باید درباره روانشانسی موسیقی بداند

به جای اینکه به آن به عنوان یک درمان برای یک مشکل نگاه کنیم، چیزی که بسیاری از مردم به آن نگاه می کنند، بیشتر بخشی از آن چیزی است که هستند، از نحوه درک آنها از چیزها گرفته تا نحوه رفتارشان.

از نظر آنچه در دسترس است، یک فرد به طور غیرمستقیم می تواند از نتایج یک تحقیق، آنچه برای آنها مرتبط است و زندگی خود را بهتر کند استفاده کند. پیدا کردن برخی از فیلم‌هایی که فرد می‌تواند یا باید ببیند، در مورد اینکه چگونه می‌تواند تجربیات خود را در طول یک کنسرت زنده بهتر کند، مثلاً نشستن و تماشای یک نمایش در مقابل ایستادن و رقصیدن، تفاوت دارد. اینجا را بخوانید.

یکی از نگرانی های رایج در این مورد این است که این تحقیقات و مطالعات اکثرا به صورت رسمی و دانشگاهی هستند، و اغلب جوانان مجذوب و درگیر آنها نمی شوند، چون که بیشتر آنها دنبال اطلاعات سریع هستند که دانستن آنها راحت و بدون پیچیدگی باشد. با این حال، روانشناسان حوزه موسقی به جای اینکه به دنبال روندها، تحلیل ها، تحقیقات و آمار باشند، به دنبال این هستند که چیزی به وجود بیاورند که برای جوانان به راحتی و سریع در دسترس باشد، این کاری است که روانشناسان میتوانندانجام دهند.

واکنش مغز هر فرد نسبت به موسیقی متفاوت است

چند جنبه مختلف در آن وجود دارد. یکی البته تجربه است. برای کسی که از همان دوران کودکی خود یک ساز یاد می‌گیرد یا آواز می‌خواند، نه تنها به موسیقی گوش می‌دهد، بلکه آن را درک می‌کند، دیدگاهی دارد که دیگران ممکن است نداشته باشند. از آنجایی که مغز ما به درک متفاوت موسیقی عادت دارد، که باعث می شود تشخیص دهد که آنچه شنیده آکورد ماژور است یا آکورد مینور، یک فرد غیر معمول ممکن است احساس خوبی نسبت به یک آهنگ داشته باشد، و ممکن است آن را نفهمد، زیرا عمیقا فکر نمی کند. جزئیات اینجا توضیح داده شده است.

تشخیص موزیکال، زیر و بم و ریتم برای نوازندگان آسان تر است، زیرا آنها هر روز در آن آموزش می بینند، که کاملاً واضح است، که ممکن است به شما کمک کند چیزی را سریع درک کنید که ممکن است برای دیگران اتفاق نیفتد. در حالی که این نیز درست است، واقعیت دیگری که ما نیز باید به آن نگاه کنیم، چیزی که روانشناسان به آن توجه داشته اند، اهمیت طبیعت در مقابل پرورش است. تا چه اندازه چیزی ذاتی است، به این معنی که آیا از نظر ژنتیکی برای من آسان است که بتوانم آن را (موسیقی) یاد بگیرم، یا جنبه ها و تفاوت های ظریف آن را که دیگران قادر به تشخیص آن نیستند، بشناسم.

آیا ژنتیک بخشی از آن است، اگر چنین است، چقدر؟ آیا نسل های خانواده من در معرض آن قرار گرفته اند؟ آیا این به من کمک می کند که با آن به طور متفاوت تعامل کنم؟ والدین ما چقدر در معرض آن بودند؟ تا چه اندازه می توانیم موسیقی را ذاتاً درک کنیم. همه چیز به این است که در کودکی با آن درگیر شویم یا به اندازه کافی آگاه باشیم که قرار گرفتن در معرض آن را افزایش دهیم. حتی یک آشنایی قبلی با موسیقی، حداقل اگر به طور گسترده آموزش داده نشده باشد، به شما کمک می کند تا در مورد آن درک داشته باشید، دیدگاه داشته باشید و بتوانید در مورد تفاوت های ظریف نظر دهید.

ما همچنین می‌توانیم به مفاهیم پیرامون ژانرها بپردازیم. آیا پارامتر خاصی با تغییر ژانر تغییر می کند؟ چیزهایی از این دست بخشی از تجربیات افراد است، برای مثال بستگی دارد به این که آیا فرد موسیقی‌دان آموزش دیده، عاشق موسیقی، یا علاقه‌مند غیرمستقیم است. یک علاقه مند به موسیقی و یک فرد عادی نیز در قضاوت های خود تفاوت هایی دارند.

طریقه ی فکر کردن علاقه مندان در پاسخ دادن به بخش های مختلف موسیقی، فاکتور احساس و غیره بوده است، این در حالی است که شاید یک فرد عادی به این موضوعات اصلا فکر نکند، این افراد ممکن است از موسیقی لذت ببرند و احساس خوبی نسبت به آن داشته باشند. گاهی میتوان استدلال کرد که یک فرد معمولی ذهنی نیز از موسیقی سود میبرد چون مغز آنها نیز در حال تحریک شدن خواهد بود.

به طور کلی، نحوه تعامل ما با یک آهنگ به عوامل بسیاری بستگی دارد – تجربیات ما، خانواده ما، شخصیت ما، میزان آموزشی که دیده‌ایم. همه اینها بر نحوه درک ما از موسیقی تأثیر می گذارد. تحقیق کلید همه پاسخ هاست.

چند ویژگی شخصیتی مهم در افراد طبق روانشناسی موسیقی

  • افرادی با ذهن باز
  • افرادی با وجدان
  • برون گرا بودن
  • خوش خلق بودن
  • عصبی بودن

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا